سه شنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ... (سوره حدید، آیه ۲۳)
قبل از این که من راجع به این آیه قرآن خدمت شما عرائضی داشته باشم لازم است خودم را خیلی مختصر معرفی کنم. من مهندس سید احمد کاشانی فرزند مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، که معرف حضور شما همگی هست، نماینده دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه شهرستان نطنز و بخش قمصر کاشان و شهر بادرود هستم. این دوره هم توفیق پیدا کردم که نامزد انتخابات باشم.
اعتقادم بر این است که واجب نیست که انسان پُست ها اعم از نمایندگی یا وزارت یا هر جایگاه دیگری را به دست میآورد بلکه یک امر کفایی است یعنی اگر کسانی بودند که آن ماموریت را به خوبی انجام دهند دیگر لزومی ندارد که آدم بیاید و حتماً بخواهد به آن کرسی برسد مگر اینکه احساس کند که نیازی وجود دارد که قدم جلو بگذارد. من شخصاً به واقع تمایلی به اینکه بخواهم بیایم و در این رقابت شرکت کنم و به این جایگاه برسم تمایلی ندارم ولی اوضاع و احوال کشور و مشکلاتی که همه تقریبا آنها را لمس می کنند و هیچ کس هم گرفتاری ها و نابسامانی ها را انکار نمی کند مرا وادار کرد وارد این صحنه شوم. از جهتی بضاعت محدودی به لحاظ دو دوره نمایندگی در خودم دیدم، یک تجربه تاریخی از مبارزات مرحوم پدرم را هم دیده بودم و با خود گفتم آن اندوخته ای که دارم را باید بیاورم در صحنه و نگه ندارم برای آن طرف و زیر خاک. هرچند که خواهم گفت شرایط موجود و این قانون انتخابات، قانونی نیست که به مردم اجازه بدهد بتوانند انتخاب واقعی خود را انجام دهند. ولی معذالک ما معتقدیم: ما لا یُدرک کُله لا یُترک کُله. یعنی اگر به همه اش نتوانستیم برسیم، همه اش را هم نباید رها کنیم. به هر حال انتخابات محصول زحمات، فداکاری ها و خون های مردم ایران است و به همین سادگی به دست نیامده.
و اما در مورد آیه ای که خدمت تان خواندم؛ این آیه کجا نوشته شده؟ در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این آیه شریفه قرآن نوشته شده:
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ... (سوره حدید، آیه ۲۳)
با پیامبران کتاب فرستادیم و میزان قراردادیم تا مردم خودشان قیام به قسط و عدالت کنند.
یعنی هدف این قدر بزرگ است، قسط و عدالت و اما قسط و عدالت چیست؟ آیا تعریف دارند؟ وقتی جوامع پیچیده و گسترده می شوند چه تعریفی برای قسط و عدالت میکنیم؟ یک موقع هست که می خواهیم یک کیسه گندم را عادلانه و مساوی بین یک جمعیتی تقسیم کنیم. یک ترازو بر می داریم و آن را بین اشخاص تقسیم می کنیم. چنان که در آیات دیگر قرآن به صراحه به این قضیه اشاره شده، به عنوان مثال در سوره الرحمان که می فرماید:
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزان (سوره الرحمن، آیه ۷)
خداوند آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت
أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ (سوره الرحمن، آیه ۸)
در میزان طغیان نکنید
وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ (سوره الرحمن، آیه ۹)
صریحاً همین است که وقتی میخواهید جنسی را وزن کنید، کم نگذارید. ولیکن مسئله میزان و ترازو خیلی فراتر و بزرگتر از این است، به طوری که خدمتتان گفتم در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این آیه شریفه به کار رفته شده و از میزان اسم آمده. این میزان همان قانون است که در کشور حکم میزان را دارد و برای اینکه این میزان برپا شود قانون اساسی در کشور ما تصویب شده و مهمترین پیمان و میثاقی است که در مملکت وجود دارد. تمام هیئت حاکمه کشور باید در برابر قانون اساسی سر تسلیم فرود بیاورند و نسبت به عمل به آن کوشا باشند. قانون اساسی محصول شرایط بسیار ویژهای است. در مقدمه آن یک عنوانی هست به اسم «بهایی که ملت پرداخت»، یعنی وقتی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی می خواستند این قانون را تدوین و تصویب کنند به این نکته توجه داشتند که به سادگی ننشستند دور یکدیگر تا قانون اساسی بنویسند، یک شرایط بسیار خاصی داشته. در آن بخش میگوید ۶۰ هزار شهید و یکصد هزار مجروح و معلول زمینه ساز تدوین این قانون اساسی بودند. ریاست آن مجلس خبرگان به عهده یک فقیه عالیقدر مثل مرحوم آیت الله منتظری بود، مدیریت شهید آیت الله بهشتی در آن وجود داشت، شهید دکتر سید حسن آیت، شهدای محراب و ... در این مجلس خبرگان حضور داشتند، عده ای از فقهایی که در آن مجلس بودند امروز لباس مرجعیت به تن دارند و اگر نبود حضور مقتدرانه خودِ حضرت امام، نمی گذاشتند که ملت به این قانون اساسی دست پیدا کند. چنان که گروهک ها علیه آن شعار میدادند. خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی می آمد در برنامه های تلویزیونی در این زمینه صحبت می کرد و آن ها به باد سخره می گرفتند. عدهای از آن جریان های به اصطلاح ملی نما، (من نمی گویم ملیگرا چون کسانی که طرفدار ملت باشند و به ملیت بها بدهند حتماً مسلمان واقعی هستند، این مسلمانان واقعی است که پای دفاع از ملت و کشور همه چیزشان را فدا می کنند) رسماً اعلام داشتند که این مجلس باید منحل بشود و اگر نبود حضور خود امام و ایستادگی او این مجلس را منحل می کردند. اما مجلس خبرگان به کار خودش ادامه داد و من به عنوان کسی که دو دوره در مجلس شورای اسلامی نشستم و انجام وظیفه کردم خدمت شما میگویم که قانون اساسی ارزشمندی در اختیار ملت ایران است. مرتب تبلیغات میکنند که مثلاً فرض کنید این حکومت یک حکومت فردی است، چنین است چنان است در حالی که به هیچ وجه قانون اساسی مدافع حکومت فردی نیست. اصل ششم قانون اساسی میگوید:
در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاء آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات : انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ، اعضاي شوراها و نظاير اين ها...
هیچ چیز دیگری هم وجود ندارد. اداره کشور از طریق انتخابات باید انجام شود. وقتی نمایندگان وارد مجلس می شوند طبق اصل ۱۶۷ قانون اساسی یک سوگند بسیار بلند بالایی می خورند و میگویند: من به شرف انسانی خویش در پیشگاه قرآن کریم به خدای قادر متعال سوگند یاد می کنم که همچون امینی عادل، پاسدار قانون اساسی کشور باشم. سوگند بالاتر از آن سوگندی است که رییس جمهور یاد می کند و می گوید من همچون امینی پارسا و فداکار! (این کلمات خیلی بزرگ هستند) سوگند یاد می کنم که پاسدار قانون اساسی کشور باشم. این سوگندهای با این همه اهمیت و بزرگی برای چیست؟ برای این است که این قانون اساسی قرار است پایه، شالوده، اساس و به تعبیر خودمان فونداسیون یک ساختمان بلندی به نام نظام قانونی کشور باشد. نظام قانونی که باید در چارچوب این قانون اساسی تدوین شده و به مورد اجرا گذاشته شود. به ضرس قاطع خدمتتان می گویم اگر چنین قوانینی در کشور وضع شود مشکلات مردم ما بدون استثنا حل می شود. لازم نیست برویم دنبال اینکه هر گروهی، بخشی یا شهری بخواهد فلان مشکل خودش را حل کند، اگر یک چنین نظام قانونی برپا شود مثل باران رحمتی است که وقتی می بارد برای همه می بارد و هیچ تبعیضی در آن وجود ندارد. و این موکول و وابسته به قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی است. ۱۵ خرداد ۶۲ ما نمایندگان خدمت امام راحل بودیم. ایشان در آن جلسه فرمودند: اگر نمایندگان مجلس، منتخب واقعی مردم باشند چنین مجلسی همه کارهای کشور را اصلاح میکند. می توانید در صحیفه نور ببینید که عین مطلب آنجا هست. زمانی امام این حرف را زدند که در اوج قدرت بودند، به تعبیری اگر یک کلمه از حرف ایشان را روی سنگ می گذاشتی سنگ آب میشد. ولی با این وجود نگفتند من مسائل کشور را حل می کنم. هیچ فردی نمیتواند مسائل کشور را حل کند الّا خود ملت، از طریق نمایندگان واقعی شان که به مجلس راه پیدا کنند و در کمیسیون های مختلف که مانند چشمان تیزبین مجلس هستند به فعالیت بپردازند. حال عنایت کنید اگر این افراد منتخب واقعی مردم باشند چه اتفاقی میافتد؟ چه قدر اینها با دلسوزی قضایا را پیگیری میکنند. سخنگوی شورای نگهبان در بررسی به اصطلاح صلاحیت کاندیداهای این دوره (که من به درستی و نادرستی آن اصلاً کاری ندارم) گفت بیش از ۹۰ نفر از نمایندگان دارای فساد مالی بودند. اولاً یک اقرار بسیار بزرگی است علیه خودشان چرا که اینها از فیلتر خود آنها (شورای نگهبان) رد شده بودند، چرا باید این افراد این گونه باشند؟ این البته مد نظرم نیست و عبور میکنم. ولی می شنوم که بعضیها در جامعه می گویند که این کرسی نمایندگی چنین خاصیتی دارد، من به شما می گویم قطعاً این حرف دروغ و بی معنی است. کرسی نمایندگی چنین خاصیتی ندارد که هر کس بر آن نشست هوس دست درازی به بیتالمال کند، از رانت ها استفاده کند، سوء استفادههای گوناگون کند و غیره. واقعیت این است که به نظر من اینها اکثراً نمایندگان واقعی مردم نیستند، در یک انتخابات واقعی شرکت نکرده اند. چرا من این حرف را میزنم؟ نیاز نیست راه دور برویم. الان در این قانون انتخابات که متاسفانه بعد از دوره های اول و دوم مرتب رو به افول گذاشته شده و مرتب حقوق ملت در آن از بین رفته، می گویند فرصت تبلیغات انتخاباتی یک هفته است. برای چی؟ چرا همچنین محدودیتی ایجاد شده؟ برای چه کسی؟ جلوی چه کسی را می گیرند که می گویند فقط یک هفته فرصت تبلیغات انتخاباتی؟ من و امثال من به کنار، ضمن اینکه نامزدها هم حقوقی دارند و باید بتوانند بین مردم بروند، مسائل شان را مطرح کنند و نقطه نظراتشان را بگویند. من دوره اول و دوم که از حوزه نطنز نماینده شدم به تمام روستاهای حوزه رفته بودم. چون این را حق مردم می دانستم که نباید فقط با چشمشان پلاکاردها و بنرها و تبلیغات این چنینی را ببیند، بلکه با فکرشان، قلبشان و روحشان پی ببرند که این شخص آمده واقعاً یک کاری انجام دهد. من به تمام روستاها رفته بودم حتی بعضی روستاها در کوه بود که شاید در آنها یک یا دو خانوار بود ولی آنجا هم رفته بودم و با ساکنینیش ارتباط برقرار کرده بودم، در هر دوره این کار را میکردم. ولی آیا ظرف یک هفته چنین چیزی امکانپذیر است؟ در همین شهر بزرگ شما فرض کنید من دو نوبت بتوانم در مساجد صحبت کنم، که دیروز ظهر رفتیم یک مسجدی آنجا گفتند نه اینجا اصلاً امکان کار سیاسی و تبلیغاتی نیست، نمی گویم کدام مسجد ولی واقعاً مایه تاسف است. این عین ادای تکلیف و وظیفه دیانتی ماست که بیاییم به این مسائل بپردازیم. می گوید از دری که فقر وارد شود از آن در دین می رود بیرون. چه انتظاری از جوانی بیکاری که معلول همین داستان است داریم؟ الان شما نگاه کنید به جمع حاضر در این مسجد کمتر جوانان را میبینیم که حضور داشته باشند چرا؟ در حالی که آنها هستند که باید بیایند حضور پیدا کنند. چنین مسائلی معلول این قانون انتخابات است که نتیجه اش چنین مجالس و بی توجهی به مشکلات مردم و پرداختن به مسائل خصوصی خودشان بوده است. بنابراین من یادآوری میکنم، این که آن کرسی فسادآور است دروغ محض و حقه بازی است برای بی توجه کردن مردم نسبت به مجلس و جایگاه مهم نمایندگان آنها. یک معیار دیگر را خدمتتان میگویم. در دوره اول و دوم هر کسی می خواست انتخاب شود باید نصفبه علاوه یک آراء مردم را می داشت و این درست است چرا که یک عرف جهانی است، هم قبل از انقلاب و هم دورههای اول و دوم پس از انقلاب این طور بوده ولی با کمال تأسف افرادی که آنجا نشسته اند به اسم نمایندگان مردم، و دولت هایی که از آنها رای اعتماد گرفتند اهداف دیگری را دنبال کردند تا جایی که این نصاب را رساندند به ۲۰ درصد. این فرد منتخب آن که رایدهندگان و آن جمعیت نیست، ۲۰ درصد رأی واقعی مردم نیست، باید نصف به علاوه یک آراء را داشته باشد تا بشود منتخب آن جمعیت. مطلب دیگری که در این قانون انتخابات است و حیفم می آید از آن عبور کنم مسئله انتخابات در شهرهای بزرگ و به ویژه حوزه به اصطلاح انتخابیه تهران است که واقع اسباب تاسف است. هر چه هم ما گفتیم، نوشتیم و صحبت کردیم فاید نکرد. (این مطلب را هم خدمت شما بگویم من چه نماینده باشم، چه نباشم فرقی برایم نمی کند. اگر نماینده باشم به این معناست که مردم یک اهرم قدرتمندی در اختیارم گذاشته اند و مثل دوره اول و دوم در جهت دفاع از حقوق آنها از آن استفاده می کنم، اگر هم نباشم سعی می کنم با نگارش مقالات و نامه ها انجام وظیفه کنم). انتخابات در حقیقت دستاورد اروپاییها و آمریکاییهاست و ما این امر با ارزش را از آنها گرفتیم و الّا خودمان که انتخابات نداشتیم، ۱۱۵ سال پیش با پایه گذاری مشروطیت و تشکیل مجلس در کشور ما هم انتخابات شکل گرفت. آنها از بیش از ۱۰۰ سال پیش رفته اند به سمت کوچک کردن حوزههای انتخابیه به طوری که شهرهای بزرگ مثل لندن و پاریس را منطقه بندی کردند و ساکنین هر منطقه از بین نامزدهای آن منطقه یک نفر را انتخاب می کنند. چون انتخاب است و این مردم حق دارند که بشناسند و انتخاب کنند. ولی ما درست معکوس آن حرکت کردیم، میگویند تهران که هیچی، شمیران که خودش حدود ۶۰۰ هزار نفر جمعیت دارد (که در گذشته نماینده مستقل داشته) شهرری (که نماینده مستقل داشته) اطراف تهران که متاسفانه به دلیل بی صاحب بودن ساخت و سازهای وحشتناک آنجا صورت گرفته و کانون آشوب ها و فتنهها شده و جوانان بیکار زیادی دارد، اسلامشهر، آن طرف پردیس همه این ها را انداختند روی همدیگر و اسمش را می گذارند یک حوزه انتخابیه و بعد به مردم می گویند بفرمایید به ۳۰ نفر رأی دهید. آخه با وجدان ها چگونه امکان پذیر است؟ سال ۱۳۹۰ عده ای از مردم قم خدمت مقام معظم رهبری بودند. ایشان ضمن سخنان مهمی که راجع به انتخابات داشتند این جمله را گفتند که: درست بشناسید و درست انتخاب کنید. این درست شناختن و درست انتخاب کردن یک شرایطی میخواهد، همین طوری (الکی) نیست. وقتی به این شکل انتخابات برگزار می شود، سخنگوی شورای نگهبان می گوید ۹۰ نفر از نمایندگان کنونی مجلس فساد مالی داشته اند، و نتایج سوء دیگری که از این قضیه گرفته میشود و متأسفانه مردم را دلسرد می کنند. همه انتخابات خلاصه شده در بررسی صلاحیتها (که طبق این قانون مشکلات بسیار زیادی هم دارد) و کشاکش راجع به این موضوع در حالی که این مسئله کمترین اهمیتی در انتخابات ندارد. اگر آنها فساد داشتند به این خاطر بوده که منتخب واقعی مردم نبودند، اگر منتخب واقعی مردم بودند محال بود چنین اتفاقی بیفتد.
من به شما توصیه میکنم که باید به فکر این حق بنیادی و مسلم خودتان باشید که این قانون انتخابات باید اصلاح شود، باید حداقل دو ماه فرصت گذاشته شود تا مردم بتوانند نامزدها را شناسایی کنند، باید شهرهای بزرگ را مثل اروپا و آمریکا منطقه بندی کنیم تا مردم بتوانند انتخاب کنند. با قانون کنونی با قاطعیت می توان در مورد افرادی که از تهران انتخاب می شوند گفت که نه مردم آنها را میشناسند و نه آنها مردم را میشناسند. آیا این ظلم نیست؟ در یک حوزه مثل شهرستان کاشان که اتفاقا خیلی هم بزرگ است به هر حال نامزدها باید رقابت و تلاش کنند تا یک نفر انتخاب شود آن وقت آن در تهران ۳۰ نفر می روند در مجلس که من سابقه دوران نمایندگی برخی از آنها را می دانم، انسانهای قانونشکنی بوده اند، یا بعضی های دیگری که می آیند میروند به مجلس، مردم آنها را نمی شناسند بابا این ظلم است! این ظلم است! این بزرگترین ظلمی است که در حق یک ملتی صورت میگیرد! قوانین این چنین افرادی چه میشود؟ میشود همین قانون انتخابات فعلی و قوانین بسیار دیگری که متاسفانه تیشه به ریشه مملکت زده.
من عرائضم را خاتمه می دهم. از جناب حجت الاسلام آقای یوسفی هم که این فرصت را ایجاد کردند و سایر آقایان و خانم هایی که نشستند تشکر میکنم. از شما میخواهم بیوگرافی مرا مطالعه کنید، من دوره اول و دوم به پیمانم وفادار بودم نیازی هم نیست که بخواهم اثبات کنم، به قول سعدی که می گوید:
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری به آب دیده خونین نبشته صورت حال
ما در گذشته به هر حال این راه را با امانت داری پیمودیم و اگر باز هم این فرصت برای من ایجاد شود این راه را انشاالله ادامه خواهم داد. برای شادی روح همه شهدا که یکی از انگیزه های من برای آمدن به صحنه پاسداری از خون پاک آنهاست و همه درگذشتگان اجماعاً صلواتی ختم کنید.